قضیه‌ی افغانستان و نابسامانی و در بدری مردم مصیبت‌زده‌ی آن کشور دل هر انسان آزاده و متعهّدی را به‌درد می‌آورد. نمی‌توان در مقابل رنج و محرومیت و عقب نگهداشته‌شدن ملّتی بی‌تفاوت بود و به قول شاعر پرآوازه‌ی زبان و ادب فارسی سعدی شیرازی :

بنی‌آدم اعضای یک پیکرند 

 که در آفرینش زیک گوهرند 

چو عضوی به‌ درد آورد روزگار 

دیگر عضوها را نماند قرار

چند روزی است که ذهنها متوجّه وضعیّت افغانستان است؛ موارد زیادی است که هر یک جای بحث و تحلیل دارد. استاد عزیز و برادر دلسوز «صلاح‌الدّین خدیو= تحلیلگر سیاسی» در جستارهایشان به چند مورد اشاره نموده‌اند. که براستی چرا بیش از ۶ دهه، دوباره طالبان و افکار طالبانی سرزمین افغانستان را در می‌نوردد و بدون کمترین مقاومتی یکی پس از دیگری ولایتها به اشغال نیروهای مهاجم طالبان در می‌آیند؟

اصولاً چرا این‌قدر پایه و اساس حکومت لرزان است که رییس‌جمهورش مانند مردم عادی کشور را ترک می‌کند؟! بهتر نبود چند سال قبل، وقتی اشرف غنی احساس کرد که نمی‌تواند افکار عمومی را با خودش همراه و هم‌مسیر کند کاخ ریاست جمهوری را ترک می‌کرد؟ وی چه اصراری داشت که همچنان رییس‌جمهور باقی بماند و با صدها ترفند و نقشه، حاضر به تقسیم قدرت نشود؟

سماجت و اصرار بر ماندن در قدرت در خاورمیانه به صورت یک بیماری فراگیر در آمده است که متأسّفانه هزینه، رنج و حرمان آن نصیب مردم شده است.

چرا حرکت‌های دمو کراسی‌خواهی در کشورهای خاورمیانه ابتر و بی‌نتیجه و یک قدم به جلو و دو قدم رو به عقب هستند؟ 

سرنوشت بهار عربی چه شد؟

چرا آمریکا و دوستان همفکر او، برای سرنگونی حکومت‌هایی که از آرای مردمی برخوردارند هزینه می‌کنند و عملاً از این نوع حکومتها حمایت نمی‌کنند؟ شاید از ته دل علاقه‌مند به افکار طالبانی هستند!

مدّت چندین دهه است در افغانستان افکار متعدّدی با همدیگر مباحثه، مجادله و مقابله می‌کنند؛ چگونه نتیجه‌ی این‌همه دیالوگ، بحث و تبادل نظر و تبلیغ اهمّیت آرای عمومی در سرنوشت کشور، نهایتاً طالبان پیروز میدان می‌شود؟

چه کسانی از نظر فکری، سیاسی و امنیتی حامی این تفکّر و تحجّرند؟ آیا دور کردن عقلانیت در حوزه‌ی دینی و بی‌توجّهی به تغییر و تحوّل جهانی و دستاوردهای مدرنیته حاکمیت طالبانی‌گری را در پی دارد؟ 

متأسّفانه بحثهای روایی و استناد به ظواهر متون دینی بدون توجه به شرایط زمانی و مکانی و دوری از چارچوبها و اصول سیاست امروز باعث بدبینی و تغییر ذهنیتها نسبت به پیامهای صلح‌جویانه‌ی اسلام شده است که عملکرد این گروه‌ها به‌نام مقدّسات، بیشترین تأثیر را در این شرایط داشته است .

وضعیّت افغانستان در این شرایط  با تهاجم و تغییر دولت‌ها حلّ و فصل نمی‌شود و جز با تغییر نگرشها، تعامل تمام جناحها و حسن نیّت مجامع بین‌المللی راه برون‌رفتی از این مخمصه وجود ندارد.

امیدواریم مردم افغانستان خود متوجّه این واقعیت باشند و دست از قوّه‌ی قهریّه بردارند و مدّتی تفنگهایشان را زمین بگذارند و میدان را به نفع فکر، اندیشه و عقلانیت واگذار کنند.